«جوجو خرگوشه» سال 1944 در آلمان، پسری ده ساله به اسم جانس بتزلر، که اغلب جوجو صدا میشه، پسر یکی از خانواده های خوب آلمانی است. پدرش برای جنگ به ایتالیا رفته و به همراه خواهرش اینگ که به تازگی براثر بیماری فوت کرده، تحت سرپرستی مادرش رزی می باشد. او به همراه دوست همسنش، یورکی عینکی، قرار است وارد مهمترین فاز زندگی جوانانه شده و به کمپ کودکان نازی به ریاست کاپیتان کلنزندورف شوند. دستیاران باوفای کاپیتان کی، فردی فینکل و فرائولین رهم هستند که سیاست های نازی را از مسیر نادرستی پیاده می کنند. با وجود اینکه تمام جوانان شهر، او را یک بیگانه در نظر می گیرند، جوجو متوجه میشود که نسبت به تمام افراد کمپ، یک برتری دارد و آن اینست که توسط روح آدولف هیتلر، مورد راهنمایی قرار می گیرد. همان کسی که جوجو وقتی بزرگ میشد، آرزو داشت بادیگاردش شود. در تک تک روزهای کمپ، جوجو بدون آنکه یهودی ها را بشناسد یا چیزی درباره آنها بداند یا حتی یک نفر از آنها را بشناسد، تنفرش از آنها بیشتر می شود و هدف نهایی اش، کشتن آنهاست. به همین خاطر وقتی برای اولین بار، با یکی از آنها آشنا می شود، به خصوص اینکه آن آشنایی در شرایط ناخوشایندی اتفاق می افتد، جوجو به این فکر می کند که باید چکاری انجام دهد. در حالی که کاملا باور دارد که یک نازی است اما در واقع نمی داند که معنی آن چیست، تصمیم میگیرد روی تنفرش و کشتن یهودی ها، فکر کند و البته این را هم نمی داند که قتل در طبیعت حقیقی اش هست یا نه که عواقب بیشتری در ارتباط با خانواده اش، در انتظارش است. او تصمیم می گیرد آن شخص را ورای برچسب یهودی بودن، بشناسد تا شاید راهش را پیدا کند.

وقایع یک سال از زندگی یک خانواده طبقه متوسط در مکزیکو سیتی در اوائل دهه ۱۹۷۰ را به نمایش می‌گذارد.Cleo، با بازی یالیتزا آپاریچیو ، خدمتکاری است که برای خانواده ثروتمندی در دهه ۷۰ در مکزیکوسیتی کار می‌کند، او خودش را بخشی از این خانواده که سال‌هاست با آن‌ها زندگی می‌کند، می‌داند. کلیوو همراه با آن‌ها به مسافرت می‌رود و به بچه‌های این خانواده بسیار علاقه دارد، سعی می‌کند کارش را به بهترین نحو انجام دهد و در درگیری‌ها و اختلافات این خانواده وارد نشود. آرامش زندگی کلیوو وقتی به هم می‌خورد که با پسرخاله نامزد یکی از دوستانش رابطه عاشقانه‌ای برقرار می‌کند و درنتیجه این رابطه، باردار می‌شود. خانواده‌ای که کلیوو برای آن‌ها کار می‌کند، از او حمایت می‌کند و برای او وقت دکتر می‌گیرند و از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنند، اما پدر بچه ناپدید می‌شود و کلیوو را که نگران آینده است، تنها می‌گذارد...

«فورد در برابر فراری» در سال 1960 کارول شلبی، طراح ماشین آمریکایی و کن مایلز، راننده، در مبارزه دو شرکت حضور یافته و با قوانین فیزیک و تفکر شخصی خود سعی میکنند ماشین مسابقه ی فوق العاده ای را طی 24 ساعت برای شرکت فورد بسازند تا شرکت فراری را به چالش بکشند.

داستان چهار خواهر که با گذشت مدتی از جنگ داخلی آمریکا اکنون بزرگ شده‌اند و باید به فکر زندگی جدیدی برای خودشان باشند امّا...

در سال ۱۹۸۵ در شهر دالاس یک تکنسین برق کار ران وودروف (متیو مک‌کانهی) گاوچرانی که مبتلا به تخیلات هوموفوبیایی است در می‌یابد که به بیماری ایدز مبتلا است و تنها ۳۰ روز تا پایان زندگی فرصت دارد. او در ابتدا از پذیرش واقعیت ابتلا به بیماری سر باز می‌زند، اما با به یاد آوردن رابطه جنسی با یک معتاد به مواد مخدر سر انجام تسلیم واقعیت می‌شود. او به سرعت از طرف خانواده و دوستانش طرد می‌شود. در بیمارستان او در می‌یابد که تنها داروی مؤثر بر روی ایدز زیدوودین (ای زی تی) می‌باشد که برای آزمایش بر روی انسان از سازمان غذا و دارو مجوز دارد. او توسط یکی از دکترهای بیمارستان بنام دکتر ایو سک، جنیفر گارنر، مطلع می‌شود که برای بررسی اثرگذاری این دارو تنها برای نیمی از بیماران تجویز شده‌است.

پاترویزو سولیتانو (برادلی کوپر) پس از آنکه توسط مادرش از آسایشگاه روانی (دارای بیماری 2قطبی) به خانه باز می‌گردد، تصمیم می‌گیرد که سبک زندگی خود را عوض کرده و گذشته‌ها را فراموش کند. او که به خاطر حمله به مردی که در خانه‌اش با همسر او مشغول عشق‌بازی بود، به آسایشگاه روانی منتقل شده‌بود، پس از بازگشت در صدد بر می‌آید که همسرش را دوباره بدست آورد. در این بین او با خواهر دوست همسرش تیفانی (جنیفر لاورنس) روبه‌رو می‌شود که به تازگی شوهر خود را در یک حادثه از دست داده‌است. در این بین رابطه‌ای دوستانه میان این دو بر قرار می‌شود.

فیلم، داستان زوج موسیقیدان کهنسالی را به تصویر می‌کشد که پس از سالها معلمی، حالا دچار بیماری، تنهایی و مشکلات زیادی شده‌اند. زن (با بازی امانوئله ریوا) پس از سکته مغزی، قدرت تکلم و تحرک خود را از دست داده است و حالا این همسر پیرش (با بازی ژان لویی ترینتینان) است که از او پرستاری می‌کند و در این حین، خاطرات قدیم و عاشقانهٔ این دو مرور می‌شود...

یک پدر تنها به همراه برادر ناتنی اش تصمیم می گیرند تا به یک بانک دستبرد بزنند و با پولی که از آنجا می دزدند، مزرعه خانوادگیشان در تگزاس را نگه دارند و بدهی های خود را پرداخت کنند. اما در همین حین دو رنجر تگزاسی نیز به دنبال گرفتن این دو برادر هستند و...

در سالهای دهه ی 50 میلادی، "الیس" جوان باید بین دو مرد از دو کشور مختلف یکی را بعنوان شریک زندگی اش انتخاب کند، یکی ایرلندی و دیگری آمریکایی...

در دهه‌ی هشتاد میلادی و در شهر گاتهام، مردی به نام «آرتور فلک» به عنوان کمدین و دلقک سیرک کار می‌کند امّا در کارش شکست می‌خورد و مشکلات مختلف و برخوردهای جامعه او را تبدیل به مردی ترسناک و بی‌رحم می‌کند...