«کلبه» مکنزی مک فیلیپس کودکیست که توسط پدر دائم الخمرش مورد سواستفاده ی جسمی و روحی قرار گرفته است. او شاهد سواستفاده قرار گرفتن مادرش نیز بوده است. به همین دلیل، این پسر 13 ساله تصمیم می گیرد با استرکنین، پدرش را مسموم کند اما هیجوقت مشخص نمی شود که چطور و چگونه این کار را انجام داده است. زندگی عالی مک در بزرگسالی به همراه همسرش نان و سه فرزندش، کیت، جاش و میسی، از هم می پاشد. کوچکترین فرزند او، میسی، در طول مسافرت و هنگامی که در یک حادثه ی قایقرانی، مشغول نجات کیت و جاش است، ناپدید می شود. پلیس بعد از پیدا کردن میسی با لباس و بدن تکه شده ی او، مشخص می کند که او قربانی یک قاتل سریالی بوده. کیت به خاطر مرگ میسی، خود را سرزنش می کند چون رفتار بی ملاحظه ی او باعث اتفاق در قایقرانی شده بوده است. این اتفاق دردناک ایمان و زندگی مک را از هم می پاشد تا ابتدای زمستان که نامه ای در صندوق پستی اش پیدا می کند. نامه توسط شخصی به اسم "پاپا" نوشته شده که همان اسم مستعاریست که نان به خدا نسبت می دهد و از مکنزی می خواهد تا در کلبه ای به ملاقات او بیاید.

ناهمتا 3 : «تریس» به همراه چهار نفر از اعضای تیمش تلاش می‌کنند تا از دیواری که به دور شیکاگو کشیده شده است عبور کنند و پی به حقیقتی ببرند که از از آنها مخفی مانده است امّا...

ناهمتا 2 : «تریس» و «فور» پس از اتفاقاتی که در قسمت اول پشت سر گذاشتند، اکنون در حال فرار هستند و باید خود را برای جنگ سختی که قرار است میان گروه‌های مختلف شکل بگیرد آماده کنند. در همین حال آنها با گروهی خاص مواجه می‌شوند و...

در دوران رقابت فضایی بین آمریکا و شوروی، سه زن سیاهپوست به عضویت ناسا در می‌آیند امّا به دلیل رنگ پوستشان با رفتارهای ناشایستی مواجه می‌شوند. آنها تسلیم نمی‌شوند و با استعداد بالای خود تاثیر زیادی روی دیگران می‌گذارند و...

داستان فیلم بر روی پسر جوانی به نام لوس تمرکز دارد که در یکی از شهرهای جنگ زده اریتره متولد شده اما اکنون فرزندخوانده یک زوج آمریکایی به نام های ایمی و پیتر ادگار است. هنگامی که یک معلم فداکار متوجه دیدگاه سیاسی نگران کننده ای در تکالیف او می شود، از یک طرف موقعیت لوس به عنوان ستاره مدرسه به خطر می افتد و از طرف دیگر، ایمی و پیتر باید درباره تصویر ایده آلی که از پسرشان در ذهن خود دارند، تجدید نظر کنند...

در سال 1962 و دوران جنگ سرد، زنی به نام الیسا نظافتچی ناشنوای یک آزمایشگاه فوق محرمانه‌ی آمریکایی است. الیسا زندگی یکنواخت و بی‌ روحی دارد و به نظر می‌رسد که خیلی هم امیدی به آینده نداشته باشد تا اینکه وی در آزمایشگاه با موجود آبی رنگ ناشناخته‌ای آشنا می‌شود و رابطه‌ای غیرمنتظره بین آنها شکل می‌گیرد...

یک زن تنها گروهی از نوجوان‌ها را به خانه‌اش دعوت می‌کند تا با هم جشن بگیرند امّا به مرور اتفاقات عجیب و ترسناکی رخ می‌دهد...

بامداد شروع حقوق مدنی، سه بانوی اهل می سی سی پی در شرف برداشتن قدمی اعجاب انگیز در زندگی شان هستند. یکی از این سه بانو «اسکیتر» ۲۲ ساله است که به تازگی از دانشگاه به خانه برگشته و بزرگترین غصه ی مادرش هم اکنون ازدواج اوست. بانوی دیگر خانومی دورگه ی امریکایی افریقای حکیمی به نام «آیبیلین» است، او خدمتکاری است که به تازگی فرزندش را از دست داده. و بانوی سوم «مینی»، بهترین دوست آیبیلین است که به دنبال شغلی محترمانه می گردد. با اینکه این خانم ها تفاوت های بسیاری دارند اما دست سرنوشت آنها را با هم همراه می کند تا نقشه ای محرمانه و حیاتی را پیش ببرند...