TvPedia

«شمشیرهای شکسته: آخرین در خط» دوازده زن و مرد باتجربه و رنج دیده در حال فرار هستند. اگر کسی قادر باشد از این ماجرا جان سالم به در ببرد آن ها هستند و یا اینکه در حال تلاش برای نجات جانشان خواهند مرد. و قطعا تعداد زیادی از آن ها قبل از اینکه شب جای خود را به روشنایی روز بدهد خواهند مرد.

«بر فراز موج هایت بتاز» "هیناکو" دانشجویی است که عاشق موج سواری است و به تازگی به شهری ساحلی نقل مکان کرده است. وقتی به صورت ناگهانی آپارتمانش آتش می گیرد، "میناتو" که یک آتش نشان خوشتیپ است، جانش را نجات می دهد و آن ها خیلی زود عاشق هم می شوند، دقیقا در همان زمانی که به شدت به هم وابسته می شوند، "میناتو" به دلیل حادثه ای که در دریا برایش اتفاق می افتد می میرد. "هیناکو" به حدی حالش بد می شود که حتی توانایی نگاه کردن به دریا را هم از دست می دهد، ولی یک روز آهنگ مخصوص به خودشان را می خواند و ناگهان "میناتو" بین آب ها ظاهر می شود. از آن روز به بعد در هر سطح آب مانندی می توانست "میناتو" را با خواندن آن آهنگ احضار کند، ولی واقعا آن دو می توانند تا ابد با هم بمانند؟ و دلیل واقعی ظاهر شدن ناگهانی "میناتو" چه چیزی می تواند باشد؟

«پلی موبیل» وقتی برادر کوچکتر مارلا، چارلی، در دنیای جادویی و انیمیشنی پلی موبیل ناپدید می شود، او باید به جستجویی طولانی برای بازگرداندن برادرش، بپردازد. زمانی که در دنیای جدید، یک سفر شگفت انگیز را ترتیب می دهد، مجبور می شود با یک گروه ناخوشایند و قهرمانانه همراه گردد. یک راننده ی کامیون غذای لاس زن به نام دل، یک مامور مخفی بی باک و کاریزماتیک به نام رکس دشر، یک ربات صمیمی و یک پری عجیب و غریب. طی این ماجراجویی پرتلاطم، مارلا و چارلی متوجه می شوند که مهم نیست زندگی چه بازی ای داشته باشد، اگر به خودت ایمان داشته باشی، می توانی به همه چیز برسی.

«قلب اژدها : انتقام» لوکاس کشاورز جوانی است که خانواده اش به دست مهاجمانی وحشی در حومه شهر کشته شده اند. او همراه با گروهش به دنبال جستجویی حماسی برای انتقام به راه می افتد. گروهی سه نفره نامعمول متشکل از اژدهایی پرعظمت و مزدوری شمشیرباز و نترس به نام داریوس. هلنا بونهام کارتر صداپیشه اژدهای یخی است که روزی از قلمرو پادشاهی اخراج شده به خطر اینکه نتوانست جان پادشاه را نجات دهد. او با دلایل مرد جوان قانع شده و محل اختفای خود بیرون می آید و از قدرت های جادویی خود در خدمت گروه در سفر ماجراجویانه شان استفاده می کند. این سفر سبب رازگشایی و پاداش هایی بالاتر از انتقام برای آنان می‌شود. فیلم قلب اژدها قسمت انتقام، هیجان انگیز، اکشن و ماجراجویانه و تخیلی است پر از صحنه هایی خنده دار که همه خانواده را به هیجان می آورد.

«مهمان بهشت» یک مرد از خانواده سلطنتی به نام ونگل به زور، سفری را برخلاف خواسته اش شروع میکند و ناگهان به صورت مرموزی دستگیر می شود. بعد از اینکه از دست نیروهای دشمن فرار می کند، زخمی و گمشده، شروع می کند به دیدن خوابهای عجیبی درباره ی زنی سفیدپوش که از قلمرویی ناشناخته در شمال، او را صدا می کند. او با کتابی به نام "تاریخچه باستانی" که از حکیمی دانا به اسم الدر گرفته شروع به ماجراجویی ای می کند که وی را به دامنه ی کوههای خیانتکار، صحراهای بی پایان، دریاچه ی شکها و جنگل بی بازگشت می برد. در طول راه با کسانی همسفر می شود که درباره ی پادشاه خوب و افسانه ای شمال و پسرش به او می گویند. وی تلاش می کند که زنده بماند و به آنجا برسد.

«دیگ سیاه» تاران دستیار یک پرورش دهنده خوک است با آرزوهایی پسرانه که روزی تبدیل به جنگجویی بزرگ شود. اما وقتی که مسئولیت خوکی پیشگو به نام هِن وِن با اوست، باید دست از خیالبافی بردارد. هن ون به دست پادشاهی شیطان صفت به نام شاه شاخدار ربوده می شود. آن بد ذات امیدوار است که هِن ون راهی به "دیگ سیاه" را به او نشان دهد. دیگ سیاهی که قدرت ساخت ارتشی بزرگ از سربازان توقف ناپذیر را داراست.

"بره ی ناقلا" وقتی "شان" تصمیم می گیرد یک روز مرخصی بگیرد و کمی خوش بگذراند، با اتفاقاتی روبرو می شود که انتظارش را ندارد. درگیری با مزرعه دار، گله ای از گوسفندان و تپه ای با شیب بسیار تند که آن ها را به سمت شهری بزرگ هدایت می کند و حالا "شان" باید گله را صحیح و سالم به چمنزار سبزِ خونه اشون برگرداند.

«جابجایی» داستان این فیلم براساس کتابی از مگان شال بوده و ماجراجویی های یک ژیمناستیک کار ریتمیک به نام الی را دنبال می کند که باید در مسابقه ای نفر اول شود. همچنین روایتی از داستان پسری به اسم جک است که کوچکترین پسر خانواده هاکی بازیست که بدنبال ورود به تیم اصلی مدرسه است اما پیامی باعث میشود بدن این دو نفر باهم جابجا شود و مسیر زندگیشان به صورت غیرمنتظره، به یکدیگر گره بخورد.

«ارنست کریسمس را نجات میدهد» هنگامی که سانتا کلاز (بابا نوئل) تصمیم به بازنشستگی میگیرد و قصد دارد که کیسه جادوی کریسمس خود را به فرد دیگری بسپارد، از شخصیت سِینت نیک (بابانوئل جدید) غافلگیر می شود. او افرادی با شخصیت های مضحکی برای کمک انتخاب می کند. یک نوجوان فراری جسور و یک راننده تاکسی بیچاره ارنست پی وُرل، باید یک مجری برنامه کودک بدبین را قانع کنند تا "سینت نیک" پست جدیدش به عنوان پدر کریسمس را قبول کند.

هنگامی که یک بشقاب پرنده فضایی، "شان" (بره ناقلا) را می‌دزدد، بیتزر و دیگر گوسفندان مزرعه یک ماجراجویی جدید و بامزه را برای یافتن "شان" آغاز می‌کنند که سازمانی شوم به نام “فارماگدون" “شان" را دزدیده و …