TvPedia

به عنوان یک دختر بی مادر ، اوفلیا توسط ملکه گرترود به عنوان یکی از مورد اعتمادترین ندیمه‌هایش به کاخ السینور برده می‌شود. پس از مدتی اوفلیا با پرنس جوانی به نام هملت آشنا می‌شود و…

داستان این فیلم درباره مبارزه سخت میان دو ابر قدرت الکتریسته یعنی «توماس ادیسون» و «جرج وستینگهاوس» است که دنیای الیکتریسته را به سمت مدرنیته بردند...

در قرن هفدهم میلادی غریبه‌ای به نام پرسفونه با مداخله‌ی یک راهبه از مرگی حتمی نجات پیدا می‌کند. پس از آن وی به صومعه‌ای مرموز هدایت می‌شود تا طلب بخشش کند. اما...

هال (تیموته چالامت) ، شاهزاده سرسخت و وارث عرش انگلیس ، به زندگی سلطنتی خود روی آورده و در بین مردم زندگی می کند. اما وقتی پدر استبدادی او درگذشت ، هال تاج پادشاه هنری پنجم است و مجبور است زندگی را که قبلاً برای فرار از آن تلاش کرده بود ، در آغوش بگیرد. اکنون پادشاه جوان باید سیاست کاخ ، هرج و مرج و جنگی را که پدرش پشت سر گذاشت ، و رشته های عاطفی زندگی گذشته خود - از جمله رابطه وی با نزدیکترین دوست و مربی خود ، شوالیه الکلی پیر ، جان فالستاف (جوئل ادجرتون) ، حرکت کند...

دسامبر سال ۱۷۸۷. کشتی بونتی از انگلستان به مقصد تاهیتی به حرکت در می‌آید تا هزاران اصله درخت نان را از آن جزیره به جامائیکا ببرد. فرمانده کشتی، «ناخدا بلای» (هاوارد)، دریانوردی کارآزموده اما مستبد است که به‌زودی غیض خدمه را برمی‌انگیزد. «فلچر کریستیان» (براندو) افسر اول کشتی، نیز دریانوردی ماهر است که به‌دلیل تشخصی که دارد چندان مورد علاقه ناخدا نیست. به‌دلیل کوشش فاجعه‌آمیز «بلای» که تصمیم می‌گیرد تا طی نیمه زمستان کیپ‌هورن را دور بزنند، کشتی زمانی به تاهیتی می‌رسد که درخت‌های نان در حالت غیرفعال قرار دارند. حالا ناخدا خشم می‌گیرد، اما خدمه از اینکه ناچار هستند چهار ماه را در آن جزیره بهشتی بگذرانند، شادمانی می‌کنند. سرانجام بونتی بار دیگر روانه دریا می‌شود. این‌بار دردسرها جدی می‌شود و «کریستیان» با رهبری یک شورش، کنترل کشتی را د اختیار می‌گیرد…

این فیلم با الهام از زندگی واقعی ژنرال «یی سون شین» از بزرگترین فرمانده‌های نظامی کره ساخته شده است. داستان نبردهای دریایی مختلفی که ارتش کره درگیر آنها بوده مخصوصاً نبرد بزرگی که با ارتش ژاپن و کشتی‌های جنگی آنها داشتند، به تصویر کشیده می‌شود و اتفاقاتی که کسی انتظارش را نداشت...

دسامبر سال ۱۷۸۷. کشتی بونتی از انگلستان به مقصد تاهیتی به حرکت در می‌آید تا هزاران اصله درخت نان را از آن جزیره به جامائیکا ببرد. فرمانده کشتی، «ناخدا بلای» (هاوارد)، دریانوردی کارآزموده اما مستبد است که به‌زودی غیض خدمه را برمی‌انگیزد. «فلچر کریستیان» (براندو) افسر اول کشتی، نیز دریانوردی ماهر است که به‌دلیل تشخصی که دارد چندان مورد علاقه ناخدا نیست. به‌دلیل کوشش فاجعه‌آمیز «بلای» که تصمیم می‌گیرد تا طی نیمه زمستان کیپ‌هورن را دور بزنند، کشتی زمانی به تاهیتی می‌رسد که درخت‌های نان در حالت غیرفعال قرار دارند. حالا ناخدا خشم می‌گیرد، اما خدمه از اینکه ناچار هستند چهار ماه را در آن جزیره بهشتی بگذرانند، شادمانی می‌کنند. سرانجام بونتی بار دیگر روانه دریا می‌شود. این‌بار دردسرها جدی می‌شود و «کریستیان» با رهبری یک شورش، کنترل کشتی را د اختیار می‌گیرد...

سامرست انگلستان، قرن هجدهم. "ارباب آلووردی" (جرج دیواین) نوزاد پسری را در رختخواب پیدا می‌کند. او دو پیش‌خدمت خانه را که حدس می‌زند پدر و مادر بچه باشند، بیرون می‌کند و خود سرپرستی‌اش را به‌عهده می‌گیرد. سال‌ها می‌گذرد و کودک با نام "تام جونز" ، همراه وارث قانونی خانواده، "بلیفیل"، بار می‌آید و به جوانی (آلبرت فینی) جذاب و محبوب (جز بریا "بلیفیل" / دیوید وانر) بدل می‌شود که پر شر و شور نیز هست. "تام" به "سوفی" (سوزانا یورک)، دختر "ارباب وسترن" (هیو گریفیث)، علاقه‌مند می‌شود. اما به‌زودی، پس از ماجرائی با زنی بی‌بندوبار به‌نام "مالی" (دیان کیلنتو)، از چشم می‌افتد. در حالی که عمه "سوفی"، "خانم وسترن" (ادیث ایوانز)، او را برای "بلیفیل" در نظر گرفته است. "آلوردی" و "وسترن" نیز با این ازدواج موفق هستند . در عوض خود "سوفی"، "تام" را ترجیح می‌دهد.

داستان فیلم درباره‌ی زندگی «مانیکارنیکا» ملکه‌ی جانسی می‌باشد و چگونگی مقاومت او در سال 1857 در مقابل حکومت استعمارگر بریتانیا را به تصویر می‌کشد...

داستان دو کشیش جوان در قرن هفدهم که راهی ژاپن می‌شوند تا از سرنوشت استاد خود مطلع شوند. در میان راه آنها با حوادث پیش‌بینی نشده‌ای رو به رو می‌شوند که صحنه‌های عجیب و خشنی را در مقابل چشمانشان می‌آورد...