TvPedia

مدتها قبل از مشکلات خانواده لامبرت، یک دختر نوجوان توسط نیروهای شیطانی مورد هدف قرار می‌گیرد و تلاش می‌کنند به او کمک کنند امّا...

خانواده لامبرت پس از اتفاقات قسمت اول، احساس می‌کنند که مشکلاتشان برای همیشه پایان یافته اما با برملا شدن یک راز قدیمی که ریشه در دوران کودکی آنها دارد، بار دیگر در معرض مواجه با نیروهای شیطانی قرار می‌گیرند...

خانواده‌ لامبرت به خانه‌ای جدید نقل مکان می‌کنند که نیروهای شیطانی در آن وجود دارد. طولی نمی کشد که پسر کوچک خانواده توسط آن‌ها تسخیر می‌شود و...

کاراکتر اصلی این فیلم مرد جوانی به نام مارک لوئیس (Mark Lewis) با هنرنمایی کارل بوم (Carl Boehm) است که روزها در یک استودیوی فیلم سازی به عنوان دستیار فیلم بردار، و همچنین به عنوان عکاس در یک استودیوی تولید عکس‌های پوررنوگرافیک کار می‌کند، ولی شب‌ها دست به قتل‌هایی غیرعادی بخاطر اختلالات روانی و گرایش‌های جنسی اش می‌زند.

فیلم، یک بازرس پلیس هلندی را دنبال می‌کند که باید مسئله چند جسد تکه تکه شده که در کانال شهر پیدا شده است را حل کند...

داستان یک پرستار کارکشته که در محلی امن و به دور از جرم و جنایت به نام «هتل آرتمیس» ساکن است و به مجرمین آسیب دیده رسیدگی می‌کند. یک روز که چند اتفاق غیرمنتظره در هتل به وقوع می‌پیوندد و قوانین زیر پا گذاشته می‌شود، همه چیز به هم می‌ریزد و جان افراد زیادی در معرض خطر قرار می‌گیرد...

در سال 1972، حادثه ای ناراحت کننده برای دیپلمات امریکایی در منزلش اتفاق می‌افتد و از لبنان فرار می‌کند. ده سال بعد، توسط یک مامور CIA به شهر جنگ زده بیروت فراخوانده می‌شود تا جان دوستی را که ترک کرده بود نجات دهد...

»ستوان بوليت« (مکويين)، کارآگاه پليس سن فرانسيسکو، مأمور محافظت از »جاني راس« (رنلا) عضو سنديکاي تبهکاران مي شود که قرار است عليه هم دستانش شهادت بدهد. »والتر چالمرز« (وون)، معاون دادستان، »بوليت« را تهديد مي کند که اگر »راس« بميرد، او نيز کارش را از دست خواهد داد و خيلي زود »راس« کشته مي شود...

«روی مک‌براید» ماموریت خطرناک کاوش در منظومه شمسی را به منظور یافتن پدر و تیم نفرین شده همراهش را سی سال پس از اعزام آنها برعهده می‌گیرد و ناگهان با انفجاری مواجه می‌شود که تمام هستی را تهدید می‌کند...

در آینده‌ای نزدیک، جرم و جنایت در کشور آفریقای جنوبی بسیار زیاد شده در شهر یوهانزبورگ آفریقای جنوبی یک شرکت سازنده تسلیحات نظامی به نام «تتراوال» روبات‌هایی می‌سازد که واحد روباتیک پلیس را شکل میدهند، در نتیجه آمار جرم و جنایت به کمک این رباتها بسیار پایین می‌آید. برنامه نویس ارشد شرکت به نام «دئون ویلسون» هوش مصنوعی توسعه می‌دهد که خودآگاهی دارد و میتواند مانند یک کودک به سرعت آموزش دیده و رشد کند، البته بسیار سریعتر و باهوش‌تر از کودک انسان. رئیس شرکت با دانلود این برنامه در روبات‌ها مخالفت میکند اما او پنهانی یکی از روباتها را به خانه میبرد تا برنامه هوش مصنوعی خودآگاه را در مغز روبات دانلود کند. در بین راه او و روبات توسط سارقین ربوده میشود. سارقین او را وادار میکنند تا روبات را آماده سازی کرده و به آنها تحویل دهد . این روبات «چپی» نامیده میشود.