TvPedia

«تایگر» مامور مخفی هندی پس از 8 سال مخفی ماندن، فراخوانده می‌شود تا ماموریتی بسیار سخت را انجام دهد. 25 پرستار هندی توسط یک گروه تروریستی در عراق گروگان گرفته شده‌اند و شرایط بحرانی به وجود آمده است. او راهی عراق می‌شوند تا آنها را نجات دهند اما همه چیز مطابق انتظارشان پیش نمی‌رود...

یک دانشمند هندی مقیم اروپا مظنون به فروش تکنولوژی سری ساخت نوعی موشک به پاکستان است. دولت هند یک مامور زبده به نام «تایگر» را برای بررسی این موضوع به آنجا می‌فرستد تا از او محافظت کند و توطئه‌های پشت پرده این ماجرا را کشف کند...

آقای «کوان» صاحب یک رستوران در لندن است و با دخترش زندگی می‌کند. یک روز در اثر بمب‌گذاری گروهی تروریستی تعدادی از افراد بی‌گناه از جمله دختر کوان کشته می‌شوند. او برای پیگیری قتل دخترش و پیدا کردن قاتل مدام به اداره پلیس مراجعه می‌کند اما نتیجه‌ای نمی‌گیرد. بنابراین خودش دست به کار می‌شود تا آن تروریستها را پیدا کند اما مسائل سیاسی پیچیده‌ای در پشت پرده این وقایع جریان دارد...

«یواخیم» که یک تهیه‌کننده تلویزیون در پاریس بود، همه چیزش را رها می‌کند و به آمریکا می رود تا زندگی جدیدی آغاز کند. او با گروهی از رقاص‌ها به فرانسه بازمی‌گردد و شروع به برگزاری تورها و نمایش‌های مختلف می‌کند امّا در یکی از این تورها اتفاق غیرمنتظره‌ای رخ می‌دهد و...

داستان مردی به نام «بیلی هوپ» که یک بوکسور حرفه‌ای و نامدار است و مبارزات زیادی را با پیروزی پشت سر گذاشته است. او ثروت زیادی دارد و زندگی شادی را در کنار همسر و دخترش تجربه می‌کند. یک شب در اثر اتفاقی بی‌مورد و ناخواسته همسرش از دنیا می‌رود و زندگی‌اش تبدیل به جهنم می‌شود. او که همه چیزش را از دست داده برای اینکه دخترش را هم از دست ندهد سراغ یک مربی کهنه‌کار می‌رود تا او را تعلیم دهد و مجدداً مهیای مسابقات کند امّا...

داستان مردی خاص و خوش‌ذوق که فرزندانش را از محیط شهر دور نگه داشته و با آنها در جنگل زندگی می‌کند. او انواع مهارتهای زندگی را به فرزندانش آموخته و مطالب علمی را نیز خودش به آنها یاد می‌دهد. وقتی آنها مجبور می‌شوند به شهر بروند به دلیل برخی تفاوتهای فکری و رفتاری که با ساکنین شهر دارند، اتفاقات جالبی برایشان رخ می‌دهد...

این فیلم بر اساس داستان واقعی ساخته شده و ماجرای بندباز معروف فرانسوی است که تصمیم دارد بین برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی روی بند راه برود و...

«نومی مالون» دختری جوان و مرموز، با استعدادی که در رقص دارد، به لاس وگاس می رود تا کارش را بعنوان یک رقاص در هتلی سطح بالا آغاز کند. طولی نمی کشد که او در میان معروف ترین رقاص های لاس وگاس قرار می گیرد...

این فیلم در مورد دو انسان است که هر دو مورد بی مهری واقع شده‌اند یکی از طرف زن سابق که به او خیانت کرده و یکی از طرف کارگردان جوانی که در عشق به دختر مردد است و او را به عنوان بازیچه‌ای می‌پندارد...

جوانی مشهور به ممل آمریکایی هدفش سفر به آمریکا است. ممل دوستی دارد که از آمریکا برایش نامه می‌نویسد و او را به رفتن به آمریکا تشویق می‌کند. ممل با دزدیدن قالپاق اتومبیل و فروش آنها به یک ارمنی به نام سرکیس روزگار می‌گذراند. او به کمک سرکیس گذرنامه می‌گیرد؛ اما چون ضامن معتبری ندارد به او ویزا نمی‌دهند. روزی ممل اتومبیل زنی به نام نسرین را می‌دزدد و در آن نامه‌ای می‌یابد که از نسرین دعوت شده به آمریکا سفر کند. ممل اتومبیل را به نسرین پس می‌دهد و با او دوست می‌شود. مادر نسرین ضامن ممل می‌شود؛ اما وقتی دوستی میان ممل و نسرین عمیق می‌شود نسرین به ممل می‌گوید که آن زن مادرش نیست، بلکه زن ثروتمند و خوش گذرانی است که چشمش در پی مردها است. ممل از نسرین می‌رنجد و به او پرخاش می‌کند. ممل وقتی می‌بیند نسرین سرپناهی ندارد او را به خانهٔ پدری اش می‌برد و به عنوان نامزدش معرفی می‌کند. صبح روز بعد وقتی ممل از خواب بیدار می‌شود می‌بیند که نسرین خانه را ترک کرده‌است. چندی بعد ممل تصمیم می‌گیرد همراه زن خوش گذران به آمریکا برود؛ اما در فرودگاه دستگیر می‌شود، سپس در کلانتری توسط نسرین آزاد می‌شود.