TvPedia

داستان این فیلم مهیج و ماجرایی درباره‌ی یک قایق‌ران می‌باشد که درمی‌یابد وسط دریا و داخل یک قایق گرقتار شده است. با گذشت زمان او ناامیدانه در حالیکه در جستجوی راه نجات می‌باشد ، کم‌کم زندگی‌اش در معرض اتفاقات مختلفی قرار می‌گیرد و...

سه پسربچه دانش‌آموز به یک مهمانی خاص راه پیدا می‌کنند و در همین زمان به طور اتفاقی با گروهی از خلافکاران درگیر می‌شوند که ماجراهای جالب و پراسترسی را برای آنها به دنبال دارد...

ایوان یک دزد هنری با استعداد و فهمیده است که می خواهد از این کار خارج شود. الیس یک بازیگر با گذشته ای نه چندان خوب است که کوهی از بدهی دارد. طولی نمی کشد که این دو غریبه با همدیگر برخورد می کنند و اتفاقات فیلم شکل می گیرد...

این فیلم داستان مردی را به تصویر می‌کشد که بعد از این که به همراه دوستش از بانک سرقت می‌کنند در حین فرار به آنها حمله و دوستش کشته می‌شود. اما او وقتی به هوش می‌آید متوجه می‌شود حافظه‌اش را از دست داده است و حالا برای این که بفهمد چه کسی این بلا را بر سر او آورده است باید همه‌ی سرنخ‌ها را کنار هم بگذارد و زندگی‌اش را به خطر بیاندازد امّا...

گروهی جوان که مسیر خود را در جریان سفری به تگزاس گم کرده اند، در یکی از جاده های فرعی جوانی با رفتاری عجیب و غریب را سوار اتومبیل شان می کنند. پس از اتفاقاتی چند، اعضای گروه آرام آرام به دام یک خانواده ی آدم خوار تگزاسی که در منطقه ای دورافتاده در آن حوالی منزل دارند، می افتند.

داستان این فیلم اکشن و ترسناک که اتفاقات آن در سالیان بسیار قدیمی در جریان می‌باشد ، درباره‌ی خانواده‌ای فقیر در اعماق جنگل است که از ترس حمله‌ی وایکینگ‌ها در آنجا با شکار و ماهیگیری به سختی زندگی می‌کنند. در این میان پدر خانواده برای پیدا کردن آذوقه راهی نقطه‌ی دورافتاده‌ی جنگل می‌شود و مدت زیادی از رفتنش می‌گذرد. به همین منظور فرزند بزرگ خانواده در نبود پدر وظایف او را بر عهده می‌گیرد. اما...

یک افسر ویژه‌ی گروه حفاظت که از افراد سرشناس محافظت می‌کند ، به زودی با یک تهدید که جان نخست وزیر و مردم را تهدید می‌کند، روبرو می‌شود و باید با آن مقابله کند که...

دسامبر سال ۱۷۸۷. کشتی بونتی از انگلستان به مقصد تاهیتی به حرکت در می‌آید تا هزاران اصله درخت نان را از آن جزیره به جامائیکا ببرد. فرمانده کشتی، «ناخدا بلای» (هاوارد)، دریانوردی کارآزموده اما مستبد است که به‌زودی غیض خدمه را برمی‌انگیزد. «فلچر کریستیان» (براندو) افسر اول کشتی، نیز دریانوردی ماهر است که به‌دلیل تشخصی که دارد چندان مورد علاقه ناخدا نیست. به‌دلیل کوشش فاجعه‌آمیز «بلای» که تصمیم می‌گیرد تا طی نیمه زمستان کیپ‌هورن را دور بزنند، کشتی زمانی به تاهیتی می‌رسد که درخت‌های نان در حالت غیرفعال قرار دارند. حالا ناخدا خشم می‌گیرد، اما خدمه از اینکه ناچار هستند چهار ماه را در آن جزیره بهشتی بگذرانند، شادمانی می‌کنند. سرانجام بونتی بار دیگر روانه دریا می‌شود. این‌بار دردسرها جدی می‌شود و «کریستیان» با رهبری یک شورش، کنترل کشتی را د اختیار می‌گیرد…

داستانی درباره یک مرد مسلمان بریتانیایی و مرموز که سفری را به پاکستان و هند آغاز می کند...

زنی برای گذراندن یک آخر هفته آرام به حومه شهر می رود تا بعد از از دست دادن کارش اندکی در آسایش باشد ولی متوجه اتفاقات عجیبی در نزدیکی خانه ای که اجاره کرده میشود.